۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۸

این‌همه‌وقت

همکارم دارد از انتخابات می‌گوید. داریم حرف می‌زنیم. چشمم می‌افتد به گوشی تلفن روی میز. مقاومت تا کجا؟ برمی‌دارم و بی‌هوا شماره‌ی تو را می‌گیرم. بدون سلام، می‌گویم: «آدمی که حتی برای شماره‌های تلفن تو شعر گفته است، این‌همه تنها؟ این‌همه از تو دور؟» و این یعنی سلام و یعنی چه‌قدر دل‌تنگ بوده‌ام برای تو.
همکارم دارد از انتخابات می‌گوید. چشمم را از روی گوشی تلفن برمی‌دارم. صدای تو از سرم می‌پرد. با خودم می‌گویم: «آدمی که حتی برای شماره‌های تلفن تو شعر گفته است، این‌همه تنها؟ این‌همه از تو دور؟».
بعضی حرف‌ها را نباید خودت برای خودت بگویی؛ دلت خیلی بد می‌شکند.