موهبتی است که آدمها، با لحن صدایشان از یاد میروند. وگرنه باید هی دنبال تو راه میافتادم و میگفتم: سرکار خانم! شما یادت رفته خاطرهی اونروزی رو که لوندی کردی و بهام یهجوری گفتی "خر" با خودت ببری.
ایلعازر، از اهالی بیت عنیا، تنها برای بهار این سطرها را سیاه میکرد. اکنون که تابستان رسیده است، حیات دوبارهی ایلعازر به «انتظار» پیش میرود؛ اما بهیقین این آخرین ِ نوشتهها خواهد بود.