۸ فروردین ۱۳۸۹

شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی

توی شلوغی تهران ِ شب عید هم واسه من «همه‌ی مردم رفته بودند سفر»...


حدیث باران

دل‌تنگی اگر زنی باشد در سرزمین کفر، مردی از خاندان «نوروزی» آن را خواهد سرود.


۱ فروردین ۱۳۸۹

جزای آن‌که نکردیم شکر روز وصال

در سال پیش رو، هرآن‌چه رو که در آغوش دارین، هم‌چین محکم فشار بدین با محبت؛ وگرنه باوس یه‌‌ این‌طور وبلاگی بساط کنین واسه ناله‌هاتون...


۲۹ اسفند ۱۳۸۸

گزارش از میدان نور تهران

به عکس شما می‌نگریم، و غریو ِ «الله‌اکبر» اتاق را دربر گرفته‌ است...


سال ببر، سال صبر

سال آغوش مضاعف، سال بوسه‌های مُکرّر.


فقط بیا؛ حالا هرچی

بیا تحویل بگیر سالی رو که واسه ما ساختی ...


آیا می‌دانستید...؟

تنها آدم‌های دور، خسته، غریب و آدم‌های تنها در لحظه‌ی تحویل سال وبلاگ به‌روز می‌کنند، نُت می‌زنند، share می‌کنند...


پیام نوروزی

باشد که عید، برای آن‌که بر تخت بیمارستان افتاده رنجور، برای آن‌که در دوری و غربت ناخواسته، مغموم اشک می‌ریزد، برای آن‌که چشم به باز شدن در سلول، آه می‌کشد، و برای دل‌های اندوه‌گین هم واقعا عید باشد؛ برای عزیزان ایشان، برای چشم‌انتظاران ایشان. آمین.


۲۸ اسفند ۱۳۸۸

بگو کجایی...

سر اومد زمستون؟
..


۲۷ اسفند ۱۳۸۸

با تو کِی ما بنشینیم و شرابی بخوریم؟

جلوی گزاره‌ی «از این ستون تا اون ستون فرجه» با بغض می‌نویسم «حالت رو می‌خرم زن فرج».


سال باد - بیست

از هشتاد و هشت، تنها چند تار ِ موی سپید ماند؛ از تو، خاطره و اشک و یادگاری...

* و این‌جوری شد که دختری امروز توی یک‌تکه کاغذ، نوشته بود «سال بد، سال باد»، و وقتی داشت تعریف می‌کرد، من این‌ها را می‌نوشتم.




سال باد - نوزده

بُردند، رفتند، نیامدند؛ چه‌قدر خیره ماندیم در آسمان‌ها، دل‌شکسته...


سال باد - هجده

ننه‌ی رجب آه کشید، پیر شد، اشک ریخت، کور شد...


سال باد - هفده

گاردی‌ها جای «تو» را در تمام نوشته‌ها گرفتند...


سال باد - شانزده

کشتی‌ها هرکجای حرف‌مان که خواستند، لنگر انداختند؛ باور کردیم که دوری، دوری است.


سال باد - پانزده

کشتی‌ها می‌گذشتند، چراغ‌ها خاموش می‌شدند، نگران می‌شدیم، فاتحه‌ای می‌خواندیم...


سال باد - چهارده

با ما گریه کردند، با ما فریاد زدند «برگرد...»؛ آن‌ها هم ای‌میل‌ می‌خواندند.


سال باد - سیزده

هر خبر، رفیقی شد؛ خاطره‌ای در پس دیوارها...


سال باد - دوازده

به اهمیت گریه توجه کافی نشد.


سال باد - یازده

سایه‌ها رفتند، سایه‌ها برنگشتند...


سال باد - ده

دوستان‌مان را در بی‌بی‌سی بسیار دیدیم: در نقش شهید، مجری، مامور، شاهد...


سال باد - نُه

با پرواز هر هواپیمایی عزیزی از دست دادیم...


سال باد - هشت

آن‌قدر مرگ دیدیم که پیر شدیم، مُردیم.


سال باد - هفت

امنیتِ هرچه‌خاطره مخدوش شد در خیابان...


سال باد - شش

بارها به مادر گفتیم باید برای روزنامه‌ تسلیتی بفرستیم.


سال باد - پنج

بسیار گفتیم «یعنی کی می‌تونه باشه این‌وقت شب؟» و می‌دانستیم آن‌ها آمده‌اند.


سال باد - چهار

‌آن‌ها همواره با ما بودند؛ در خیابان‌ها و خواب‌ها و خاطره‌ها.


سال باد - سه

تکلیف بسیاری در خیابان‌ها روشن شد؛ خیابان‌های بسیاری که بلاتکلیف جارو می‌شدند...


۲۵ اسفند ۱۳۸۸

سال باد - دو

غم شدیم، خم شدیم، کم شدیم ...


سال باد - یک

سال بدی بود؛ پست‌چی‌ها زیاد گم می‌شدند.


هبوط

با پرواز هر هواپیمایی عزیزی را از دست داده‌ایم...


سوال می‌کنم؛ پی هستی!

اون‌که رفته، دیگه هیچ‌وقت نمی‌آد؟


آسیب‌های اجتماعی - پنج

این‌که داره یادم می‌ره دو رقم آخرش 71 بود یا 17...


آسیب‌های اجتماعی - چهار

این‌که امسال هم سرخی من از من، زردی من از من...


آسیب‌های اجتماعی - سه

این‌که می‌بینی تلفن بعضی‌ها هی زنگ می‌خوره، هی اس‌ام‌اس...


آسیب‌های اجتماعی - دو

این‌که توی خواب دیگرون گم شده باشی...


آسیب‌های اجتماعی - یک

این‌که می‌بینی بعضی‌ها واقعا از ته دل می‌خندن...


روایت لوقا

به کوچه‌‌ها دل نبند؛ هیچ پنجره‌ای تا ابد باز نمانده است.


۲۴ اسفند ۱۳۸۸

فتنه‌انگیز جهان غمزه‌ی جادوی تو بود

اسمت رو روی دیوار خونه‌ی کروبی نوشتم، به یادگار.


ویژه‌نامه‌ی نوروزی

این‌همه «سال‌نامه» فقط مردم رو ترغیب می‌کنن به سفر رفتن؛ کسی برای برگشتن نمی‌نویسه...


مادر دهر - پنج

فروش هواپیما رو که تحریم کردن؛ باید فروش بلیط رو تحریم کنن!


مادر دهر - چهار

سینه‌ی آسمان، مادر دهر، یار سفرکرده...
اصلا هرچی می‌کشیم از این زنانه‌هاست.


مادر دهر - سه

ای روزگار... مادر چه‌طور هستن؟


۲۳ اسفند ۱۳۸۸

مادر دهر - دو

تمام هواپیماها رو هم که بدرقه کنی، باز یه پرواز ویژه هست توی ناخودآگاه فرودگاه ...


مادر دهر - یک

ولی ما نخندیدیم وُ سرمون اومد...


به‌بر انداز

نرم تویی که نرم می‌خواهمت.


کلید خورد

پروژه‌ی بی‌تاب‌سازی


۲۲ اسفند ۱۳۸۸

شب خراب - ده

به‌سلامتی اون سالی که همه‌‌ش پاییزه...


شب خراب - نُه

به‌سلامتی اون ای‌میلی که از مسافر خبر بیاره...


شب خراب - هشت

به‌سلامتی اون لنزی که تو به‌ش بخندی...


شب خراب - هفت

به‌سلامتی اون وب‌کمی که پیرشدن رو نشون نداد...


شب خراب - شش

به‌سلامتی اون آیینه، که فراموش‌کار نبود...


شب خراب - پنج

به‌سلامتی اون سه‌تاری که جز نغمه‌ی غمگین نداشت...


شب خراب - چهار

به‌سلامتی اون آوازی که زخمش خوب‌شدنی نیست...


شب خراب - سه

به‌سلامتی اون روزگاری، که روزگارش گذشته دیگه‌...


شب خراب - دو

به‌سلامتی اون پدری، که روی دیوار سلولش نوشت «مینو»...


۲۱ اسفند ۱۳۸۸

شب خراب - یک

به‌سلامتی اون کشتی که لنگرش رو از روی کابل اینترنت برداشت...


تلگراف‌های طهران - چهار

هوا پس است
پس از تو ...


۲۰ اسفند ۱۳۸۸

چندسال گذشت

این شهر، این تهران، عجب استعدادی دارد آدم‌هاش را تنها نشان بدهد...


بینامتنیت

- استاد، نوشتن رو تا کجا ادامه خواهید داد؟
- تا لب‌‌ها؛ بعد از اون رو می‌خورم و می‌لیسم ...


بی‌ما رفتی

- شما نوشتن رو از کجا شروع کردین؟
- از سالن فرودگاه امام ...


تلگراف‌های طهران - سه

خودت
یه‌روز
می‌فهمی
من
واسه تو
کی هستم
ولی تا وقتی تو بفهمی...


تلگراف‌های طهران - دو

دنیای دیوونه‌ها
دنیای دوست‌داشتنه
فدای چشمات می‌شم
بلیط هواپیما مگه چنده؟


تلگراف‌های طهران - یک

آلاله غنچه کرده
کبوتر بچه کرده
تاج‌زاده آزاد
علی به زندان
ولی‌عصر هم که یک‌طرفه؛
کاش بودی و می‌دیدی...


حالا تو هی لایک بزن!

با هر نوشته، پیرتر می‌شویم...


نامه‌‌های تهران – پنج

از راه دور، عکس شما را نبوسیم چه کنیم؟


نامه‌‌های تهران – چهار

به ضمیمه‌ی این نامه، عکس جدیدی از خودم می‌فرستم؛ با پیرمرد مهربانی کنید...


نامه‌های تهران – سه

کاش خلوتی فراهم شود، عکس شما را ببوسیم...


نامه‌‌های تهران – دو

ملالی نیست... آخ که دیگه حتی ملالی هم نیست...


نامه‌های تهران – یک

اگر از حال ما پرسیده باشی... آخ که اگر از حال ما پرسیده باشی...



۱۹ اسفند ۱۳۸۸

بهاریه - سه

لواشک‌های پارسالی خراب شدن، ریختم دور. امسال برات یه‌کارتون کیت‌کت خریدم که دوسال تاریخ مصرف داره. وجدانا تا اینا هم خراب نشده، بیا...


بهاریه - دو

عید، فقط یه کادوی دیگه است که اضافه می‌شه به کادوهای این‌چندسال توی کشُو ... مثل هرسال.


بهاریه - یک

خرید نوروزی، فروش نوروزی، سفر نوروزی، حسین نوروزی ... همه‌شان دارند خاطره می‌شوند؛ تلخ و غم‌بار.


بیانیه‌ی مهم شماره‌ی هشتاد و نه

هوالصبور
ملت ما مگر چه می‌خواهد جز این‌که برگردی؟
والسلام علی بهار المغموم

توضیح: جاهای مهم را من بُلد کرده‌ام.


کتیبه‌های سوگ‌وار – سه

یار در خانه وُ ما «گرد جهان» می‌گردیم.
یعنی درد! یعنی کوفت! یعنی آلیس دیگر «این‌جا» زندگی نمی‌کند!


کتیبه‌های سوگ‌وار – دو

آن‌چه خود «داشت» ز «بیگانه» تمنا می‌کرد.
یعنی اون‌زمونا هم سفرکرده زیاد بوده...


کتیبه‌های سوگ‌وار – یک

مشترک مورد نظر، باوس توی دلت باشه؛ در «دسترس‌» هم نبود، نبود!
یعنی این قدیمیا چه می‌فهمن بدن یعنی چی؟ ...


۱۸ اسفند ۱۳۸۸

و آن‌ها که رفته‌اند

چهار دسته‌اند: آن‌ها که فکر می‌کنند در انتخابات تقلب شده، آن‌‌ها که فکر می‌کنند در انتخابات تقلب نشده، آن‌ها که هی می‌پرسند پس کی برمی‌گردی؟


ما هیچ، ما نگاه

سوزناک‌تر از آهِ ما، نگاهِ ما ...


من گدا نیستم

ببخشید دوست عزیز
تازه از زندان آزاد شدم، کیف پولم رو گم کردم، سرطان دارم، یه کمکی کن برم خارجه دیدن یارم.


۱۷ اسفند ۱۳۸۸

اندوه‌گِرد - پنج

داری پیر می‌شی تو عکس‌هات، دارم پیر می‌شم با عکس‌هات ...


اندوه‌گِرد - چهار

هیچ‌ دختری توی عکس از ته دل نمی‌خنده؛ مخصوصا عکسی که از راه دور رسیده باشه ...


اندوه‌گِرد - سه

به چشمات قسم تو واقعا نمی‌خندی توی این عکس؛ فوتوشاپیه.


اندوه‌گِرد - دو

عکس‌های سیاه‌وسفید آدم رو پیر می‌کنه با خاطرات سردش ...


اندوه‌گِرد - یک

کاش ازت یه عکس سه‌درچهار داشتم ...


۱۶ اسفند ۱۳۸۸

دوزخ اما سرد

دیگه حتی وقتی کسی می‌گه "می‌رم تا سر کوچه و برمی‌گردم" باور نمی‌کنم که برمی‌گرده ...


۱۱ اسفند ۱۳۸۸

ارزش‌های خبری - برخورد

داشتی چمدان می‌بستی...


ارزش‌های خبری - مجاورت

همیشه در قلب منی؛ کنار مادر.


ارزش‌های خبری – عجیب و استثنایی

غمگین‌تر از دختری که درد می‌کشد و می‌گرید...


ارزش‌های خبری - کثرت

غصه‌ی یک عمر است آن خنده‌ی آخری...


ارزش‌های خبری – شهرت

حالا همه می‌دانند که رفته‌ای...


ارزش‌های خبری – دربرگیری

در تمام عکس‌ها، دختری غمگین است...


ارزش‌های خبری - تازگی

عطر تنی که دارد از یاد می‌رود...