skip to main
|
skip to sidebar
۲۲ مهر ۱۳۸۸
گفتنها از تو - ده
شما یادتون نمیاد؛ یهزمانی میخندید.
رفتهرفته آب شد، تنها شد، خواب شد؛ یهوقتی رسید که همه فراموشاش کردن ...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
ایلعازر، از اهالی بیت عنیا، تنها برای بهار این سطرها را سیاه میکرد. اکنون که تابستان رسیده است، حیات دوبارهی ایلعازر به «انتظار» پیش میرود؛ اما بهیقین این آخرین ِ نوشتهها خواهد بود.
بیست و هشت جولای
سرزمین پریشان
به خانه برمیگردیم
فرودگاه بینالمللی امام
آمار
مثلن:
آرماگدون
(72)
آواز طولانی جنوب
(20)
ابراهیم
(62)
از قاب عکس قدیمی
(33)
اندوه لواسانات و حومه
(91)
دیدنها
(10)
رسم ِ خط
(88)
روایت ِ لوقا
(151)
روزنامهی مغموم
(65)
سونات
(16)
شدن
(6)
شنیدنها
(10)
فغانی
(107)
کام
(18)
کرامات
(51)
گفتنها
(10)
نانوایی
(8)
نوشتنها
(10)
یونس و ماهی
(68)
بايگانی وبلاگ
◄
2014
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
2013
(2)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(1)
◄
2012
(3)
◄
ژوئن
(2)
◄
مهٔ
(1)
◄
2011
(2)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2010
(224)
◄
دسامبر
(3)
◄
نوامبر
(14)
◄
اکتبر
(6)
◄
سپتامبر
(4)
◄
اوت
(4)
◄
ژوئیهٔ
(14)
◄
ژوئن
(7)
◄
مهٔ
(14)
◄
آوریل
(42)
◄
مارس
(93)
◄
فوریهٔ
(18)
◄
ژانویهٔ
(5)
▼
2009
(87)
◄
دسامبر
(31)
▼
اکتبر
(20)
گفتنها از تو - ده
گفتنها از تو - نُه
گفتنها از تو - هشت
گفتنها از تو - هفت
گفتنها از تو - شش
گفتنها از تو - پنج
گفتنها از تو - چهار
گفتنها از تو - سه
گفتنها از تو - دو
گفتنها از تو - یک
نوشتنها از تو – ده
نوشتنها از تو – نُه
نوشتنها از تو – هشت
نوشتنها از تو – هفت
نوشتنها از تو – شش
نوشتنها از تو – پنج
نوشتنها از تو – چهار
نوشتنها از تو – سه
نوشتنها از تو – دو
نوشتنها از تو – یک
◄
سپتامبر
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
ژوئن
(3)
◄
مهٔ
(26)
◄
آوریل
(5)
پیگرد