۲۹ خرداد ۱۳۸۹

جهان اندوه - دو

ما به یه دعای دسته‌جمعی برای آمرزش نیاز داریم؛ شاید یه‌روزی بعد از این‌که رای‌مون رو پس گرفتیم.


قانون بقای نوستالژی

واسه من هنوز هم توی اون مغازهه، یه کفشی هست که تو دوستش داشته باشی؛ حتی اگه حالا یه شعبه از بانک پارسیان شده باشه.


۲۷ خرداد ۱۳۸۹

لیلةالرغائب

خدایا
دل‌خوشی را برای هییچ‌کس آرزو مگردان.
مچکرم


۲۲ خرداد ۱۳۸۹

نوشته بود این «شُکر»ها که ما می‌گیم، از صدتا فحش بدتره خدا

باز یه‌جایی بین زمین و آسمون، کشتی‌ها لنگر انداختن روی کابل فجیره؛ پیغوم‌ها نمی‌رسه به مقصد.


من پری کوچک غمگینی را می‌شناسم

تنها صداست که می‌ماند؛ خاطره‌ها فراموش می‌شوند.


۱۶ خرداد ۱۳۸۹

گم‌شده در فرودگاه

توی بطن هر قصه یه هواپیما هست؛ یا پریده رفته، یا قراره بپره بیاد...


۱۳ خرداد ۱۳۸۹

روز زنه مثلا

دست ما خرما وُ
کو تا نخیل؟ ...