۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

انی وی

بودن، یا نبودن ... مساله‌ای نیست.


۲۷ فروردین ۱۳۸۸

یافتن

وقتی که این‌جا را می‌خوانی، سرماخوردگی ِ بهاری رفته است، و فکر می‌کنی که دوری، چه چیز بدی است خدایا. و ناگهان نزدیک می‌شوی.. دنیا، جای کرامات ِ ساده است.


۲۶ فروردین ۱۳۸۸

در ننوشتن و نتوانستن

مهم است که آن بالا، بالای وبلاگ، چی نوشته باشی.
کسی که نام «دختر مطلّقه» را برای وبلاگ خودش انتخاب کرده، شرطی می‌شود که پای هیچ سفره‌ی عقدی حاضر نشود.
حالا حکایت ماست ... 


۲۴ فروردین ۱۳۸۸

سعدی چی

با چون خودی درافکن، اگر پنجه می‌کنی؛
ما خود شکسته‌ایم؛ چه باشد شکست ما؟!

راقم این سطور نیز، آقای سعدی ِ عزیز، بر همین عقیده استوار است؛ درست عینهو شما. حتی درباره‌ی بقال محل هم این بیت کارکردهای بدیع دارد، شوفر تاکسی که جای خود.

از برای چه

برای خاکی که خوب می‌شناسیم
برای تقلّبی که خوب می‌شناسیم
نان
نان ِ خودمان
تعارف
تعارف ِ خودمان

ما خسته‌ایم؛ باید به خانه‌هامان برگردیم


«طاهره صفارزاده»

بازی ِ کوتاه، از امروز آغاز می‌شود. فقط یک بازی است این.